از آشنایی تا بی وفایی
تو شاید یادت نیست منو اول دیدی
اومدی نزدیکم، اسممو پرسیدی
یه روزی حس کردم که واست می میرم
از بدِ اقبالم، تو اینو فهمیدی
بعدِ اون روز راستش روز خوش، قحطی شد
بی تفاوت بودی، منو که می دیدی
نصفِ راهو رفتیم با غم و دلتنگی
نگران بود چشمات، یه کمی ترسیدی
اولش فکر کردم روزگارت تلخه
اما دیدم نه خودت، غرقِ یه تردیدی
روز به روز بدتر شد، ماه به ماه ابری تر
گریه هامو انگار، تو دیگه نشنیدی
توی فکرم اول نمره هات عالی بود
حالا کلی صفره، کلی ام تجدیدی
قصۀ من مثلِ یه پرندس اما
تو قفس، بی آواز، زندونی، تبعیدی
به یکی که گفتم قصمو مکثی کرد
اون می گفت شاید تو، از دستم رنجیدی
از خودت پرسیدم، یادته تو نامه؟
ننوشتی چیزی، رد شدی، خندیدی
توشۀ مجنوم پُرِ کلّی تیشَس
واسۀ کوه کندن، ولی نیس امیدی
زندگیم سیبی بود جنس اون از چینی
سیبو که کندی هیچ، از همم پاشیدی
تو می خوای من می رم، نمی رَم، می میرم
اما یادت باشه، تو منو دزدیدی